جواد اشکذری | شهرآرانیوز، ابراهیم حقیقی از برجسته ترین گرافیست های ایرانی و طراحان هنری کشور به شمار می رود. او از سال ۱۳۴۷ تا کنون طراح کتب و مجلات گوناگونی بوده، برای فیلم، سریال و نمایش های مختلف، طراحی صحنه کرده است، برای فیلم ها و سریال های زیادی تیتراژ ساخته ، نمایشگاه های متعددی را برگزار کرده و جوایز زیادی را به دست آورده است. طراحی لوگوی جشنواره فیلم فجر و همچنین نشانه نوشته ماهنامه فیلم از شناخته شده ترین آثار وی محسوب می شود. او از چهره های ماندگار هنر ایران است که بارها علاقه خود را برای تبادل تجربیاتش با جوانان هنرمند و بااستعداد به خصوص در شهرستان نشان داده است. او بارها در سال های متمادی در کلاس ها و کارگاه های مختلف در مشهد تدریس و هنرجویان بسیاری را در این شهر تربیت کرده است. حقیقی در زمینه جلد کتاب طراحی های بی شماری داشته و به گفته او، طراحی جلد بیش از 5هزار کتاب را انجام داده است. آنچه می خوانید گفت وگو با این استاد مطرح گرافیک ایران است که مدتی پیش در مشهد انجام شد و به مناسبت هفته کتاب و کتاب خوانی منتشر می شود.
هنر طراحی جلد کتاب از زمانی به وجود آمد که کشور دارای صنعت چاپ شد. هرچند چاپ کتاب از دهه 30 شروع می شود ولی صنعت چاپ و نشر در دهه 40 در رونق اقتصادی ایران رشد می یابد و طراحی جلد کتاب اهمیت بسیاری پیدا می کند.
متأسفانه، جایگاهی پیدا نکرد.
چون ابتدا خود کتاب باید ظرفیت داشته باشد.
اصلا. از مشکلات نشر کتاب ما این است که هیچ وقت نویسندگان ایرانی نمی توانند برنده جایزه های ادبی شوند، چون کتاب های ایرانی ترجمه نمی شوند. مگر چقدر فارسی زبان داریم که کتاب های ما آن سمت مرزها دیده شوند؟ کتاب کالایی است که باید به زبان های مختلف ترجمه شود تا عمرش تداوم پیدا کند؛ آن چنان که ما خریدار کتاب های ترجمه شده از همه زبان های دنیا هستیم.
بله، کاملا. من اصلا طراحی جلد را مستقل از کتاب نمی بینم.
نه، من اصلا آن را هنر نمی دانم.
چون در حوزه ارتباط تصویری قرار می گیرد.
در عرصه فرهنگ است، چون یک عنصر فرهنگ ساز است که سواد بصری جامعه را بالا می برد.
این طراحی ها را باید در کنار هم بگذاریم و نگاهشان کنیم. درباره آثار ناشران معتبر نظرم مثبت است. حدود 10 ناشر برتر کشور که بیشترشان هم در تهران هستند دقیقا به طراحی جلد حساس اند. طراحی جلد کتاب های آن ها سواد بصری جامعه را افزایش داده است.
باز شما طراحی جلد را به سمت هنر می برید. طراحی جلد کار طراح گرافیک است. هنرمند این آثار را در نمایشگاه و جشنواره های هنری می برد و ربطی به کتاب ندارد. من جلد کتاب را در عناصر شکل گیری کتاب، مرحله آخر می بینم. ما اول باید برای حقوق مؤلف اهمیت قائل باشیم و بعد برای معیشت آن. کسی که کارش نویسندگی و ترجمه است معیشت درستی ندارد. طراح و گرافیست هم خوب معیشت نمی کند. آن هایی که ما در این عرصه می بینیم پولشان را از جای دیگری در می آورند. آن ها اگر عاشق کتاب هستند که در این زمینه فعالیت می کنند و گرنه پولشان را از راه طراحی تبلیغاتی در می آورند. اگر بخواهیم کتاب رشد کند، باید خریدار پیدا کند و برود در خانه ها تا ناشران خودکفا شوند. اول باید این مسائل و مشکلات را حل بکنیم بعد بیاییم بگوییم طراحی جلد بد است یا خوب.
به نویسنده ارتباطی ندارد. ناشر صاحب کتاب است.
نگاه و رفتار حرفه ای می طلبد که تولید کتاب در دست ناشر باشد. چهل یا پنجاه سال پیش بود که نویسنده و مترجم با طراح و چاپخانه و... در ارتباط بودند و درباره همه چیز نظر می دادند اما همان موقع هم در نهایت دستمزدها توسط ناشر پرداخت می شد.
دقیقا. در همه جای دنیا هم همین طور است. ناشر خیلی خلاصه تر می تواند جهان محتوایی کتاب را برای طراح تشریح کند. در حقیقت این کالا در مالکیت ناشر است.
طراح موظف به پژوهش است، چون تحقیق در ذات طراحی است. برای همین طراحی جلد را هنر نمی دانم؛ چون هنر پژوهش نمی خواهد.
چون هنر از دل بر می خیزد. طراحی گرافیک ارتباط تصویری است؛ بنابراین پژوهش لازم دارد. طراح باید از جامعه اش بداند، مخاطبش را بشناسد، با ناشر بحث و صحبت داشته باشد که بداند مخاطبش از چه قشر است. همه طراحان نمی توانند همه کتاب ها را بخوانند. باید به آن ها آگاهی داده شود. یک ناشر هوشمند می تواند این کار را بکند. من به عنوان طراح جلد همیشه با نویسنده و مترجم در ارتباطم اما نه بر ای اینکه جلد مال اوست، چون من باید از محتوا آگاه بشوم. در نهایت این ناشر است که می پسندد یا نه.
قطعا تعامل دارم.
نه، اصلا این طور نیست. برای اینکه نبض بازار در دست ناشر است. در دورانی ناشران به من می گفتند جلد تیره کتاب فروش نمی رود. من از این روند خبر نداشتم. به من القا کردند و گفتند که جلد کتاب را تیره طراحی نکنم و در تجربه دیدم که درست می گویند.
ببینید نشر دچار بحران اقتصادی است و آن قدر کاغذ گران شده که قیمت کتاب خیلی افزایش یافته است؛ بنابراین ناشران حق دارند که کتاب را ارزان تر وارد بازار کنند. کم هزینه کردن ناشران به این دلیل نیست که به جلد کتاب اهمیت نمی دهند، بلکه اهمیت می دهند ولی می خواهند کتاب ارزان تمام شود. وقتی ناشر به طراح مراجعه می کند، طراحی جلد کتاب برای او اهمیت دارد. وضعیت امروز با پنجاه سال پیش که ناشر می رفت چاپخانه و به حروفچین می گفت صفحه ها را بچیند و به چاپ چین هم می گفت که طرح جلد بزند تفاوت دارد.
در این وضعیت بحرانی که به خاطر حضور نرم افزار ها خیلی ها پوسترها یا جلد کتاب هایشان را به آدم های تازه وارد که فقط نرم افزار بلدند می سپارند، فقط دلیلش بحران اقتصادی است که به رفتارهای نابسامان فرهنگی کشیده شده و ناشر و طراح ها باید بتوانند با همدیگر این وضعیت را درست کنند.
این خواسته ناشر می تواند باشد. او می تواند درباره کتابش نظر بدهد. من سال ها برای نشر مرکز کتاب های نویسنده های معروفی مانند زویا پیرزاد را خیلی ساده طراحی کردم، فقط با یک نوشته؛ چون معتقدم وقتی اثر نویسنده راهش را در جامعه پیدا کند، دیگر نیازمند و متکی به طرح جلد نیست. ولی یک شاعر و نویسنده جوان نیاز دارد کتابش خواننده عابر ویترین بین را هم جذب کند و این ها دو نکته کاملا جدا هستند، با شرایط کاملا متفاوت. انتشارات خوارزمی در زمان مرحوم حیدری همه کتاب هایش را به یک شکل منتشر می کرد، با کاغذ نخودی رنگی که یک کادر بسیار ساده داشت و در داخل آن نوشته ای بود. از نوشته های شاهرخ مسکوب و سیمین دانشور گرفته تا ترجمه های سوفوکل. فرقی نمی کرد. طراحی جلد همه یکسان بود اما همه فروش می رفتند، چون اعتبار ناشر پشت این کتاب ها بود. مخاطب ناشر را با کتاب های خوب می شناخت. الان هم درباره برخی از ناشران این نوع نگاه وجود دارد.
*برای شما به عنوان طراح جلد مهم است که کیفیت چاپ کتاب عالی باشد؟
مسلم است. من دیگر با ناشری که کتاب ضعیف کار کند کار نمی کنم. البته این مسیر دوطرفه است. چون به زندگی هر دو بستگی دارد.
ببینید زیبایی شناسی با هنر فرق دارد. معتقدم که باید زیبایی شناسی در طراحی جلد کتاب لحاظ شود.
معلوم است، چون باید جذب کتاب شود و آن را بخرد. ناشر اگر نفروشد، ورشکست می شود. دیگر ناشری نخواهد ماند تا به من سفارش بدهد. اگر طراحی به این درک برسد که در بحران نشر باید کمک کند و در خدمت نگاه مخاطب باشد، فعالیت بیشتری با ناشر خواهد داشت.
می تواند نبرد. من ساده کشیدم ولی طرح هایم مبتذل نشدند.
باز هم همان نگاه فرهنگی است. جامعه تعیین می کند که بعضی آثار در حوزه گرافیک -نه در حوزه تجسمی- هنرمندانه است یا نه. جامعه بعد از گذر سال ها تعیین می کند که برخی از جلدهای مرتضی ممیز هنری هستند یا نیستند. به جامعه اجازه بدهیم تا آن ها این را محک بزنند.
اگر اثرش خریدار دارد و می فروشد، مبارک است. البته یک زمانی به فروش 3هزار نسخه هم فروش خوب نمی گفتند.
این مشکل طراحان است که باید آستین بالا بزنند و نمایشگاه برگزار کنند. یا ناشران با تعامل و تفاهم با یکدیگر می توانند نمایشگاه و نشست های مشترکی داشته باشند. چرا ناشران مشهدی به طراحان تهرانی سفارش جلد می دهند، وقتی طراحان خوبی در مشهد هستند. چرا وقتی این همه ناشر در مشهد هستند، باید طراحان مشهدی به تهران مهاجرت کنند؟ طراحان مشهدی باید نمایشگاه بگذارند که نه تنها ناشران مشهدی بلکه ناشران سراسر کشور با ظرفیت های طراحی جلد کتاب مشهد بیشتر آشنا شوند. واقعا ناشران نمی دانند. این پیوند هیچ وقت حاصل نشده است. نمایشگاه می تواند بین مردم و هنرمندان و نیز دست اندرکاران مرتبط، مانند ناشران، ارتباط ایجاد کند. حتی ناشران هم می توانند از آثارشان نمایشگاهی بگذارند تا طراحان با شیوه فعالیت آن ها بیشتر آشنا و تعامل بیشتری بین آن ها ایجاد شود و ظرفیت کیفی ناشران هم برای طراحان تبیین شود.
با طراحان حرفه ای مشهد آشنا هستم و می دانم بیشتر کارهای تبلیغاتی تجاری می کنند. در سال های اخیر با آن هایی که طراحی های فرهنگی می کنند بیشتر آشنا هستم.
بله، قطعا. چند طراح بسیار خوش فکر در مشهد هستند که خیلی خوب کار می کنند.
ناشران تهرانی آن ها را بیشتر می شناسند، چون توانسته اند خودشان را با اثرشان
معرفی کنند.
مشکل از جامعه مدنی مشهد است. چیزی در حدود 25 سال پیش اولین شهری که درخواست کرد شعبه ای از کانون طراحان گرافیک تشکیل شود مشهد بود. با چند تن از طراحان گرافیک کشور به مشهد آمدیم و انتخاباتی هم برگزار کردیم تا هیئت مدیره این کانون مشخص شود. دفتری هم تهیه شد.
در تهران ثبت شد اما در ماه دوم فعالیت به مشکل خوردند و به انتخابات دوم رسید اما این ناسازگاری این قدر زیاد بود که انتخابات دوم هم بعد از چند ماه منحل شد. یک سال بعد، تجربه بعدی ما در اصفهان هم شکست خورد. این هم گرایی در میان هنرمندان وجود ندارد و آن ها عادت نکرده اند کنار یکدیگر بنشینند.